
: ۱۳۹۴/۱۰/۰۱
: ۸۲۹
سند اول «راهبرد نانو» پژواک آرمانهای آغازگران توسعه فناوری نانو در کشور
امروز که به سند اول توسعه نانو تحت عنوان «راهبرد آینده» مینگریم، آن را نمادی از تولد و بالندگی نهاد مبارک توسعه فناوری نانو خواهیم یافت. کاوش درباره چرایی نگارش سند اول در اولین گامهای تشکیل ستاد ویژه توسعه فناوری نانو در کشور، چگونگی نگارش آن اندیشهها و انگیزههایی که تدوینگران آن 10 سال قبل داشتند، میتواند آموزههای مفیدی برای سیاستگذاری امروز علم و فناوری کشور داشته باشد.
گفت و گویی که در ادامه ملاحظه خواهید کرد، متمرکز بر واکاوی تدوین سند اول توسعه فناوری نانو از منظر آقای دکتر علی محمد سلطانی، مدیر دبیرخانه ستاد ویژه توسعه فناوری نانو است که آن زمان نقش مهمی در تدوین آن داشتند.
در مورد مقدمات تهیه سند راهبردی نخست نانو و پیشنویس آن توضیحاتی بفرمایید.
بهار سال 1380، کمیتهای در دفتر همکاریهای فناوری ریاست جمهوری تشکیل شد و افراد کمیته انتخاب شدند. ابتدا آقای دکتر شاهین روحانی از دانشگاه صنعتی شریف، دکتر رکنیزاده از دانشگاه صنعتی اصفهان و دکتر بیتاللهی دعوت شده و سپس دکتر علی اعظم خسروی و سپس آقای شریعتی نیاسر، آقای مهاجرزاده و آقای خدادادی هم به اعضای این کمیته اضافه شدند. اعضای کمیته تصمیم گرفتند ابتدا پیشنویسی برای سند 10 ساله تدوین کنند و قرار گذاشتند در پیشنویس، به ترویج، آموزش و پژوهش به عنوان اهداف اصلی و اشتغال به عنوان هدف فرعی بپردازند. پیشنویس اولیه سند، تابستان همان سال تنظیم شد. از سویی دیگر، سال 81، وزارت علوم همایشی با عنوان اندیشگان نانوفناوری در شهر نوشهر برگزار کرد و آن جا اعلام کرد تدوین سند نانو در حیطه فعالیتهای دفتر فناوریهای ریاست جمهوری نیست و از تداوم برنامه تدوین سند به این روش، استقبال نکرد.
پس از آن وزارت علوم، کمیتهای تشکیل داد و ریاست آن را بر عهده دکتر رفیعیتبار گذاشت. بیشتر اعضای کمیته از استادان دانشگاه انتخاب شده بودند. کمیته 50 جلسه تا اردیبهشت سال 82 برگزار کرد و سند جدیدی تدوین نمود. وزارت نیرو، وزارت صنایع، وزارت جهاد، وزارت علوم و... همگی در تدوین این سند درگیر شده بودند. اما این سند را در واقع استادان دانشگاه با نگاه دانشگاهی تدوین کرده بودند و اهداف ذکر شده در سند، بیش از آن که اهداف همسو با منافع ملی کشور باشد، موضوعات مورد علاقه استادان را در برمیگرفت. یعنی سند فاقد نگرش ملی بود؛ یعنی نگرش وزارت علوم در تدوین سند، نگرش سیاستگذاری کلان نبود و برنامهریزی آموزشی و درسی برای دانشگاهها در سند به عنوان هدف اصلی تعریف شده بود. چرا که نگاه تدوینکنندگان آن، صرفا نگاه دانشگاهی و علمی1، آن هم بدون توجه به مباحث کلان سیاستگذاری فناوری برای کل کشور بود. در واقع، بیش از 90درصد برنامههای تدوین شده در سند وزارت علوم متمرکز بر آموزش و پژوهش بود. استادان دانشگاه، آموزش و پژوهش را مثل موتور لوکوموتیو (پیشرفت علمی) میدانستند و معتقد بودند جریانسازی باید از سمت آموزش و پژوهش ایجاد شود و زمانی که حرکت کافی در این بخش ایجاد شد، تحت تاثیر این حرکت، خودبهخود خروجیهایی در بخش صنعت متولد خواهند شد. به همین دلیل، اعضای کمیته وزارت علوم باور داشتند باید آن قدر در بخش پژوهش سرمایهگذاری کنیم تا منجر به تولید محصول شود. وزارت علوم تاکید داشت محققان از ابتدا درگیر کار شوند و دولت، شرکتها و صنایع را به سمت تولید محصول سوق دهد. این سند، سند پژوهشهای نانوی وزارت علوم نام گرفت. سند پژوهشهای نانوی وزارت علوم اواخر دورهی وزارت دکتر معین تصویب شد و برای رییس جمهور وقت، آقای خاتمی فرستاده شد. آقای خاتمی بعد از مطالعه سند، ایرادهای زیادی از آن گرفتند و به این ترتیب سند پژوهشهای نانوی وزارت علوم عملا از دور خارج شد.
آیا در هنگام تدوین سند به سند کشورهای دیگر دسترسی داشتید و سندکشورهای دیگر مورد استفاده قرار گرفت؟
بله. واقعیت آن است که آن موقع ادبیات سندنویسی و سیاستگذاری فناوری در ایران ادبیات آشنایی نبود. حتی در دفتر فناوریهای ریاست جمهوری هم سندنویسی درست تبیین نشده بود. همان سال، سند برنامههای سال 2000 امریکا به دستمان رسید و در تدوین سند خودمان، از سند امریکا، ایدههایی گرفتیم. با آن که سند امریکا، ادبیات مدیریت استراتژی منسجمی نداشت، اما فعالیتهایی که باید انجام میشد، زیرساختهای مورد نیاز وغیره در آن به طور شفاف مشخص شده بود. چون در آن زمان، نانو به اندازه کافی در جهان شناخته شده بود، مشاوران سیاستگذاری فناوری در آمریکا سند را تدوین و منتشر کرده بودند. در واقع، کشورهای زیادی در سندنویسی از سند امریکا ایدههایی گرفتند. به طور قطع، به جز ایران، ژاپن، کره و اتحادیه اروپا هم برای تدوین سند ملی خود از این سند استفاده کردند. در بین استادان داخل، فقط آقای امین منصور با ادبیات استراتژیک آشنا بود. کمی بعد، آقای عقیل ملکیفر، متن سند آمریکا را ترجمه و تحت عنوان «پیشگامی آمریکا در علم و فناوری» چاپ کردند.
با توجه به این که در تدوین سند راهبرد آینده، به سند آمریکا توجه شد، این سند تا چه اندازه شبیه آن بود؟
سند تدوین شده هیچ شباهتی به سند امریکا نداشت. در واقع ما از نحوه پرداخت آنها به مساله نانو ایده گرفتیم وگرنه ادبیات سند ما و آنها کاملا با هم متفاوت است. همان یک ماه اول که با نانو آشنا شدیم این سند به دست ما رسید. ترجمه فارسی این سند هم موجود است. ممکن است این ایدهگرفتن در جایی احساس عقبماندگی، تقلید، رقابت ایجاد کند و در جایی دیگر محدود به استفاده از واژهها و هدفگذاری و غیره شود.
نگاه دستگاهمحوری یعنی هماهنگی بین دستگاهها که در سند ما و آمریکا خیلی پررنگ است، از سند آمریکا گرفته شده یا حاصل نوع نگاه مهندس سجادی2 است؟ چون مهندس سجادی بر تعامل بین دستگاهها خیلی تاکید داشتند.
بله، هم دکتر عارف معاون اول رییسجمهور وقت و هم سازمان مدیریت و برنامهریزی روی این موضوع تاکید داشتند. این دیدگاه در واقع دیدگاه سازمان مدیریت بود. البته از سند آمریکاییها هم تاثیر گرفتیم. قبل از سند نانو، تعدادی پروژه چندسازمانه در کشور انجام شده بود. مثلا آقای دکتر پاسوار در سازمان مدیریت بیان کردند که در مورد آمار، این سازمان، بودجهای به بودجه وزارتخانهها اضافه کرده و اعلام نمود بودجه اضافی باید با هماهنگی دفتر آمار سازمان مدیریت خرج شود. الهام از سند آمریکا برای کشورهای مختلف معانی متفاوتی داشت و برای ما بیشتر از آن جنس بود که فناوری نانو یکی از معدود مواردی است که پرداختن به آن و پیشرفت در آن میتواند ایران را در مرز دانش و فناوری قرار دهد. OSTP در آمریکا این سند را تدوین کرده بود. OSTP زیرمجموعه دفتر ریاستجمهوری ایالات متحده است. این موسسه، مسئول اجرا و تقسیمکننده کار هم بود. در ایران این کار در دفتر همکاریهای ریاست جمهوری انجام شد یعنی از نظر جایگاه فراسازمانی، بیشتر از آمریکا الهام گرفتیم.
در تدوین سند نانو چه جریانها و طرز فکرهایی وجود داشت؟
جریان تدوین سند در نانو از محققان شروع نشد یعنی محققان اولویتها را تعیین نکردند و وارد سیاستگذاری کلان نشدند. آنها نه مدعی این کار بودند و نه توان سیاستگذاری داشتند. حتی دکتر رفیعیتبار با آن که یکی از مهمترین شخصیتهای علمی نانوی ایران بود و تجربه حضور در بخش نانوی کشورهای ژاپن و انگلیس را هم داشت وارد سیاستگذاری کلان نشد. سیاستهای نانو رسما از بالا ابلاغ میشد. سال 82-81 در دفتر فناوریهای ریاست جمهوری اتفاق هدفمند جدیدی افتاد. در آن زمان از مهندس سجادی دعوت شد که با حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام، تجربیاتش را در اختیار سایر اعضا قرار دهد. مهندس سجادی، در مورد چارچوب سیاستگذاری در تولید علم و فناوری و اهمیت آن توضیحاتی را ارایه داد. شاید امروز این حرفها بارها شنیده شده و اهمیت آن بدیهی به نظر برسد اما آن زمان، این نوع نگرش، بسیار تازه بود. مهندس سجادی هشت دیدگاه غالب در کشور به مساله فناوری را برای مخاطبان شرح داد و دست آخر، دیدگاه اصولی و صحیح را تبیین نمود. شاید همین نگاه باعث شد تا خمیرمایه و اصول کلی مکتوب در سند فناوری نانو، حاصل نگاه از زاویه دید محققان و اساتید دانشگاهی نباشد و این اصول از تفکری ملی سرچشمه گرفت که هدف آن، پیشرفت علم و پژوهشهای علمی نبود بلکه هدف اصلی افزایش رفاه و ثروت در کشور و بالا بردن میزان تولید و صادرات وغیره تعریف شد. علاوه بر آن، در سند، بعضی از مفاهیم حوزه علم و فناوری که تعاریف روشنی نداشتند به طور شفاف تعریف شدند. مثل این که آموزش چیست؟ هدف آموزش چیست؟ هدف پژوهش چه باید باشد؟ تکنولوژی چیست؟ در تدوین سند نانو طرز تفکر محققان و اولویتدهی آنان به مسایل، اثر چندانی نداشت به واقع، محققان از سال 80 درگیر موضوع شده بودند اما دیدگاه غالب و موثر در تصمیمگیریهای کلان، دیدگاه دولت بود، یعنی برنامهریزی بالا به پایین. مثلا یکی از بحثهایی که از این دیدگاه نشات میگرفت بحث منافع حاصل شبکهسازی بود. پیش از آن، چند پروژه بزرگ مثل پروژه احداث آزمایشگاه ملی تعریف و مقدمات طراحی آن انجام شده بود و همه تحت تاثیر این نگاه کنار گذاشته شدند. در حقیقت تاثیر این طرز تفکر که: «تکنولوژی بخشی از نظامی است که باید بر حوزه اقتصاد تاثیر گذار باشد»، در تدوین سند نانو کاملا پیداست. این نوع نگاه با نگاه رایج در وزارت علوم کاملا متفاوت بود.
آیا آن زمان امکان داشت که به جای نانو این سند برای فناوری دیگری نوشته شود؟ مثلا برای پیل سوختی و...
بله امکان داشت. سال 1380 در دفتر همکاریهای ریاست جمهوری به این نتیجه رسیدیم که باید برنامه داشته باشیم. یکی از نتایج جمعبندی جلسات در دفتر همکاریها آن بود که برنامه مدونی تنظیم شود و کار را از همان جا شروع کردیم. اگر قرار بود به جای نانو روی موضوع دیگری مثل روباتیک کار شود با توجه به نتیجه مذکور، باز هم همان کار را انجام میدادیم.
چقدر در تدوین سند به جزییات اهمیت داده میشـد؟
سیاست ما در تدوین سند آن بود که به جای جزییات بر روی کلیات شفاف متمرکز شود. نمیتوان با قطعیت گفت این مورد چقدر محقق شده است. برای پرداختن به موضوعات جزییتر هم، جدولی طراحی شد که پنجاه و دو برنامه در آن گنجانده شد اما بررسی و توجه به جدول در اولویت نبود. مثلاً در این سند به نانومواد پرداخته نشده بود و موضوعی مثل روش تهیه نانومواد در آن اهمیت نداشت. خیلی از برنامهها هم اجرا نشد؛ یعنی بودجه آن قدر نبود که امکان اجرای همه برنامهها را فراهم کند. مثلاً از 10 کانون تفکری که قرار بود راه بیافتد فقط یکی از آنها در وزارت بهداشت راه افتاد.
ظاهرا برنامه تدوین سند راهبرد آینده، برنامهی جامع و گستردهای بود. مثلاً بحث مالکیت فکری که یکی از آن 52 برنامه بود روی زیرساخت مالکیت فکری کشور دست میگذاشت و به راهکارهای عملیاتیکردن آن توجه نشده بود. ظاهرا فقط تدوینکنندگان تلاش کرده بودند همه کارهایی را که میشد در این حوزه انجام داد، در سند بیاورند و روی امکانپذیری انجام آن فکر نکرده بودند و راهکار اجرایی ارایه نداده بود. درست است؟
این موارد مربوط به بحثهای ارزیابی است. ما به موازات جلسه استراتژی، جلسات دیگری هم برگزار میکردیم. در جلساتی که با حضور آقای سجادی تشکیل میشد، با آقای میرزایی، آقای ملکیفر و یکی دو نفر دیگر در مورد اهداف، چشمانداز و شیوه نگارش سند بحث کردیم و چشمانداز سند موجود را مورد نقد قرار دادیم. در ترسیم مسیر سیاستگذاری نانو، ابتدا کار کوتاه مدتی به مدت یک سال از نیمه دوم سال 82 تا اواسط سال 83 انجام شد. بعد از آن با توجه به تجربه همین کار کوتاهمدت، برنامه ده سالهای طراحی شد. این برنامه ده ساله، چهار بخش داشت و سعی شده بود در این چهار بخش، مسایل به طور روشن و شفاف تبیین شوند. مثلاً آن زمان تصویر شفافی از محصولات نانو نداشتیم اما در مورد شبکه آزمایشگاهی نگاه روشنتری داشتیم. چهار بخش شبکه آزمایشگاهی و حمایتهای منابع انسانی و... خیلی روشنتر بود و عملا کارگروههای ستاد بر اساس این چهار بخش تشکیل شد.
این طور به نظر میرسید که آقای دکتر طباطبائیان و آقای دکتر قاضینوری تاکید داشتند مسایل علمی و پژوهشی مربوط به بحث نانو در اولویت برنامههای سند قرار بگیرد. درست است؟
دکتر قاضینوری در مباحث مأموریت سند و چشماندازهای آن کاملا تسلط داشتند. مثلا سال 81، ایشان برای جلسه وزارت صنایع کارگاه تخصصی برگزار میکردند. آن موقع ادبیات دیگری رایج نبود و اصلا دیدگاهی به نام سیاستگذاری در حوزه علم و فناوری وجود نداشت و کسی هم نبود که قبلاً این کار را انجام داده باشد. نگاه دکتر طباطبائیان مبتنی بر اصول مدیریت تکنولوژی بود و روی اولویتها هم تأکید میکردند.
اعضای گروه چه قدر مقید بودند از یک روش استفاده کنند؟ مثلا روش دلفی یا SWOT؟
در آن جلسه افراد مقید بودند از روش کتاب «برنامهریزی استراتژیک» دیوید استفاده کنند. در واقع دکتر قاضی نوری خودشان این کتاب را تدریس میکردند. بنده هم آن موقع این کتاب را مطالعه کردم و آقای سجادی و میرزایی هم با این روند مخالف نبودند چون میخواستند به دیگران نشان بدهند روشی که انتخاب کردهاند، متدولوژی علمی دارد؛ یعنی همان متدولوژی دیوید. آن زمان آقای دکتر سیفالدین دانشجوی مقطع دکتری بودند و موضوع کار ایشان نوآوری بود؛ آقای میرزایی تأکید کردند از آن ادبیات هم استفاده بکنید؛ چون همه اعضای حاضر در جلسات، میدانستیم برنامهریزی استراتژیک فقط برای سازمان معنا دارد؛ اما کسی نمیدانست سیاستگذاری در سطح ملی چه متدولوژیهایی دارد. البته الان هم که به گذشته نگاه میکنم به نظرم میآید برای اولین سیاستگذاری، واقعاً متدولوژی خاصی وجود ندارد، یعنی اگر تیمی بخواهد موضوعی را از صفر شروع کند ناچار است ابتدا طرح اولیهای را اجرا کند و سپس از بازخوردهایی که دریافت میکند، روند انجام کار را اصلاح کرده و تکمیل کند. با همین نگاه، قرار شد دکتر سیفالدین هم درگیر مساله بشوند و همین اتفاق هم افتاد. یعنی با آن که دکتر سیفالدین فقط در یکی دو جلسه شرکت کرده بودند ولی ما محتوا را در اختیارشان گذاشتیم؛ ایشان هم بعد از آن نظراتشان را میگفتند. ما هم از ایشان خواستیم متنی در حدود ده دوازده صفحه در مورد 3NIS تهیه کنند تا آن را در سند تکمیلی اول4 قرار دهیم. بعدا من و دکتر قاضی نوری با دکتر سیفالدین جلسهی دیگری گذاشتیم و از ایشان در تدوین مواد سند تکمیلی کمک گرفتیم.
آقای دکتر اگر خاطرتان باشد در جلسهای که در بهمن ماه 83، صحبت بر سر این بود که آقای دکتر بهزاد سلطانی به عنوان عضو کمیته نانوی وزارت علوم، مخالف این روند هستند و بعدهاکمتر در بحثها حضور داشتند. چرا؟
ببینید تقریباً پس از این جلسه ما دیگر سند را نهایی کردیم. یعنی بعد از آن فقط دو سه جلسه کوتاه دیگر برگزار شد. آقای قاضی نوری وقت زیادی گذاشتند و مطالب سند را کنار هم قرار دادند و متن نهایی را آماده کردند. متن نهایی سند، اسفند ماه برای تایپ و چاپ فرستاده شد. دیگر جلسهای برای تدوین سند نداشتیم. جلسههای دیگری که برگزار میشد، جلسههای استراتژی بود چون یکی از کارگروههای چهارگانه، کارگروه استراتژی بود. گاهی در تدوین سند و سیاستگذاری، هدف مشخص است. مثلا میخواهیم میزان مرگ و میر مادران را هنگام تولد کاهش دهیم. این هدف، هدف مشخصی است. ولی در بسیاری از مواقع به ویژه در برنامههای بلندمدت، کلان و پیچیده، هدف و ماموریتها را نمیتوان به طور کامل و به صورت کمی روشن کرد. بیشتر نتایج معین هدفگذاری میشوند. مثلاً تولید ثروت از نانو، محیط زیست قابل تحمل و ... یعنی میدانیم نتایج چه هستند اما نمیتوانیم آنها را به اهداف کمی مشخص تبدیل کنیم، برای همین خیلی از مواقع در متن برنامهریزیهای کلان اغلب به نتایج فکر میشود تا اهداف. مثلا میخواهیم جزو 15 کشور اول دنیا شویم، این در واقع هدفی قابل اندازهگیری است اما جزو 15 کشور برتر دنیا بودن، نتیجه اصلی نیست در واقع، میخواهیم این رتبه را بین کشورها داشته باشیم تا به نتایج دیگری دست پیدا بکنیم و طبیعی است اختلاف نظر زیادی پیش بیاید.
موقع نگارش سند، تدوینکنندگان سند به ویژه شخص شما به چه نتایجی فکر میکردید؟ یعنی نتایج مورد انتظارتان از اجرای برنامههای مربوط به نانو چه بود؟
برای هدفگذاری در سند، افراد تیم دو دیدگاه داشتند. دیدگاه اول دیدگاه آقای سجادی و آقای میرزایی5 بود. این دو نفر، به مساله نگاه کلان داشتند. در واقع، این دو نفر، اهداف را در سند تعیین کردند و موارد سطح بالای استراتژی نانو را مشخص کردند؛ چرا که آنها دیدی فراتر از توجه صرف به جزئیات نانو داشتند. مثلاً خود من آن موقع فکر میکردم باید تعدادی شرکت تاسیس کرد تا محصولات نانویی تولید کنند. تیم وزارت علوم مثل آقای سجادی و آقای میرزایی فکر نمیکردند. آنها به دنبال تولید نانوتیوب و نانو پارتیکل (نانوذرات) بودند؛ ولی بنده که نگاه برنامهریزی داشتم به فکر تاسیس شرکتهای نانومحور و صادرات محصولات آنها بودم. آقای سجادی و آقای میرزایی خیلی عمیقتر و جامعتر به موضوع نگاه میکردند. آقای میرزایی بیشتر از آن که بخواهند مشخص کنند چه کارهایی باید در نانو انجام دهیم، میخواستند رفتار توسعه یافتگی را در کشور جا بیاندازند و یا آقای سجادی به تولید ثروت و افزایش کیفیت زندگی مردم فکر میکردند. به عبارتی دیگر نگاه ایشان، نگاه علم و فناوری متعهد به مردم بود. ایشان تاکید میکردند نگاه ما نباید نگاه علم و فناوری برای خود علم و فناوری باشد، هدفمان نباید علم و فناوری برای ارتقاء علمی خودمان باشد بلکه باید هدفگذاریمان متعهدانه باشد یعنی کانون اصلی هدفگذاری ما، مردم باشد. در واقع ایشان هدف تولید ثروت و افزایش کیفیت زندگی مردم را تعریف کردند. دیدگاه دوم، دیدگاه دکتر شاهوردی، دکتر قاضی نوری، دکتر سیفالدین، دکتر بهزاد سلطانی، دکتر طباطبائیان و... بود. این اساتید، بیشتر بر روی جزییات توسعه نانوفناوری تاکید داشتند.
در روندی که طی شد، چشمانداز و اهداف زاییدهی افکار آقای سجادی و آقای میرزایی بود، ولی SWOT و استراتژی و سیاستهای مکتوب و برنامهها را گروه دوم تدوین کردند. شاید هم قضیه این گونه بود که ما در گروه دوم اهدافی را نوشتیم ولی بعدا آنها (گروه اول) اهداف را تغییر دادند. اهداف مورد نظر ما، دستیابی به سهمی از تجارت جهانی، انتشار بین مردم، تبدیل علم به فناوری، فناوری به صنعت، صنعت به زیر ساختها و... مواردی از این دست بود.
نقاط ضعف و قوّت سند به نظرتان چه نقاطی بود؟
مهمترین نقطه قوت سند، مشروعیت دادن به فعالیتها و بسیج همه سازمانها بود. پیشزمینهی بسیج سازمانها و مشروعیت دادن، فعالیتهایی بود که قبل از تشکیل ستاد انجام شده بود و وزارتخانهها با این جریان همراه شده بودند و همه به این نتیجه رسیده بودند که باید کسی آنها را با هم هماهنگ کند.
این توفیقات حاصل از سند بود و یا خود سند هم به لحاظ ساختاری نقاط قوتی داشت؟
در ساختار سند، شورای هماهنگی تعریف شده بود و نقش وزارتخانهها مشخص بود. از سویی دیگر، به بسیج کردن همه سازمانها، ایجاد فضایی برای دور هم جمعشدن نمایندههای وزارتخانهها و سازمانهای مختلف و سازوکاری برای هماهنگی اعضا هم اشاره شده بود. به نظر من یکی دیگر از مهمترین نقاط قوت سند، تقسیم کار بود. نقطه قوت دیگر، هدفگیری تولید ثروت، افزایش سطح و کیفیت زندگی مردم در آن بود. در فضای امروز، بحث تولید ثروت عادی شده است. ولی آن موقع اصلاً این طور نبود. بعد از اول فروردین سال 85، که مقام معظم رهبری در مشهد سخنرانی کردند و گفتند هدف باید تولید ثروت باشد، این موضوع به صورت یک گفتمان در آمد. اصلاً در آن موقع ما نمیتوانستیم با نمایندگان وزارت علوم مسئله تولید ثروت را مطرح کنیم. به اعتقاد آنها ما باید به دنبال ساخت آزمایشگاه و تربیت نیروی انسانی و... میرفتیم. حتی تحت تاثیر شرایط آن زمان، ناگزیر شدیم جلسهای بین اعضای ستاد نانو در دفتر همکاریها بگذاریم و روی این موضوع همفکری کنیم که آیا در حضور رهبری هدف تولید ثروت را مطرح کنیم یا نه؟ نهایتاً آقای سجادی گفتند ما موضوع را مطرح کنیم. اتفاقاً رهبری فرمودند هدف تولید ثروت، هدف بسیار خوبی است و سخنان ایشان مهر تائیدی بر دیدگاههای ما شد. توجه به زیرساختها، دیدن صنعت و اهمیت دادن به پتنت در سند سیاستگذاری یکی از حوزههای علمی و فناوری نوعی جسارت محسوب میشد و یکی دیگر از نقاط قوت این سند بود.
از دیگر نقاط قوت تدوین سند، ایجاد شبکه آزمایشگاهی نانو بود، به جای آن که ما مرکز ملی و مجزا برای نانو بسازیم، قرار شد آزمایشگاههای مختلف با یکدیگر هماهنگ شوند. ما بقی مطالب سند در واقع حاشیه بود، شاید برخی از آنها زودتر از موعد لازم در سند نوشته شده بود، ولی نباید از آوردن آنها در سند پشیمان باشیم چرا که اشاره به آنها، بستری فراهم کرد تا مورد بررسی قرار بگیرند. در واقع آزمایشگاهی شد برای تفکرات و ایدهها.
مثلاً صحبت بر سر این بود که یک زمانی نانو فناوری متحولکننده خواهد بود و الان فناوری توانمندساز است، در کدام موارد توانمندساز بود؟ در مواردی که مربوط به مسائل اصلی کشور است. مثلا در حوزه سرطان و...
اجازه بدهید در این مورد بحثی را باز کنم که راجع به آن صحبت نکردیم. ما چهار کارگروه داشتیم. کارگروه منابع انسانی، کارگروه ترویج، کارگروه شبکه زیرساختهای آزمایشگاهی و کارگروه طرحهای کوتاه مدت. قرار بود در کارگروه چهارم، ما از بحثهای برنامهریزی بیرون بیاییم و به دنبال اجرای طرح و تولید محصول برویم. چون هنوز دبیرخانه ستاد و یا دفتر فناوریهای ریاست جمهوری و حتی در کشور، کسی در زمینه اینکه در نانوفناوری چه چیزی مهم است و چه کارهایی باید انجام دهیم، هیچ اطلاعاتی نداشت؛ قرار شد هر وزارتخانه چند طرح اجرا کند و ستاد هم به آنها بودجه بدهد و اختیار هم با خود وزراتخانهها باشد. سال 83، به هر کدام از وزارتخانههای علوم، بهداشت، کشاورزی، صنایع و دفاع، پانصد میلیون تومان بودجه تخصیص داده شد. آقای دکتر ملک افضلی معاون پژوهشی وزارت بهداشت بودند. ایشان با حضور دکتر سرکار و دکتر رضایت و چند نفر از پزشکان مثل دکتر برومند که جراح بودند کمیتهای تشکیل دادند. البته، سال 81 این کمیته برای برنامهریزی تشکیل شده بود و تقریباً همان افراد عضو کمیته بودند. در این کمیته مقرر شد که به جای آن که این بودجه بین دانشگاهها توزیع شود تا اساتید دانشگاه طرحی را شروع کنند، بهتر است موضوعی در وزارتخانه انتخاب شده و در اولویت قرار بگیرد. در خیلی از کتابها و حتی در سند آمریکا میبینیم تشخیص و درمان سرطان بسیار مطرح شده است. اعضای کمیته نانو در وزارت بهداشت در نهایت تصمیم گرفتند موضوع تشخیص و درمان سرطان با استفاده از نانوتکنولوژی را در اولویت قرار داده و سپس 500 میلیون تومان به تعدادی طرح منتخب با موضوعِ تشخیص و درمان سرطان اختصاص داده شود. اعلام شد اگر در موضوع دیگری هم کسی تجربه دارد میتواند در حوزهای که تخصص و تجربه دارد طرح ارایه کند ولی اگر کسی میخواهد شروع به تحقیق کند از طرحهایی که در اولویت وزارتخانه قرار گرفته شروع کند. در نهایت کمیته پس از بررسی طرحها، 7 طرح را انتخاب کرد که همه به نوعی به سرطان مربوط بود و سپس بودجه به آن طرحها اختصاص یافت.
وزارت صنایع پیشتر، یعنی سال 80 یا 81 شش طرح تعریف کرده بود که دکتر قاضی نوری هم در تعریف آن طرحها نقش داشتند و ایشان میگفتند این طرح ها به درخواست دفتر همکاریها است، البته با بودجه خودشان. چون آن موقع هنوز ستاد تشکیل نشده بود که بودجه داشته باشد. بعد هم گفتند در مرحله بعد میخواهیم بیشتر وارد جزییات شویم. ایشان بیشتر دنبال طرحهای زودبازده بودند که شاید این تفکر ناشی از عدم شناخت دقیق از نانو و میزان پیشرفت ما در حوزههای مختلف آن بود که مثلا افراد فکر میکردند نانوذرات را از خارج از کشور وارد میکنیم و در داخل به کاربردهای آن میپردازیم. ما متخصص در این حوزه کم داشتیم. وزارت علوم فراخوان عام داد، البته بعدها این فراخوان به یکی از مواردی تبدیل شد که با وزارت علوم اختلاف داشتیم. مثلاً آنها میگفتند ما فراخوان دادیم و 112 طرح برای ما آمده و انتظار داشتند دفتر به همه طرحها بودجه بدهد. در صورتی که بقیه روش جمعآوری طرحها در وزارت علوم را صحیح نمیدانستند. ستاد نانو هم این روش را قبول نکرد و در صورتجلسهی شورای هماهنگی هم درج کرد که این روش مورد تأیید ستاد نیست. در وزارت دفاع هم چند طرح تصویب شد ولی چون محرمانه بود ما دخالت نکردیم. آن زمان وزارت کشاورزی اصلاً متخصص در این حوزه نداشت و طرحی ارایه نشد. در واقع ورود به نانو از این جا شروع شد. در عمل، روند کار احساس خوبی در افراد ایجاد میکرد که مثلاً میشود مشکل سرطان را مطرح کرد و بعد برای آن بودجه گرفت و روی آن کار کرد و یا این امکان هست که در ابتدا کار مطالعاتی جامعی تعریف شود و سپس از بین نتایج آنها و با توجه به اولویتبندی مشخص شده یکی را انتخاب کنیم.
از توضیحات مهندس میرزایی این طور برداشت میشد که برای افراد، خود سند راهبرد آینده، برنامه جدیای نبود و در عمل، کارگروهها کار خودشان را انجام میدادند و سندی هم در این میان نوشته شده بود که محوریت اصلی را نداشته است. نظر شما در این مورد چه بود؟
بنده از بعد دیگری به این قضیه نگاه میکنم. به نظر من، سند به فعالیتهای ما مشروعیت داد. پیش از تدوین سند، تمام فعالیتها بر محور دستور شخص رییسجمهور میچرخید. دستور رییسجمهور و مصوبه هیئت دولت تفاوتهای زیادی با هم دارند. بالاخره در دولت بعد با ورود رییسجمهور جدید، دستور رییسجمهور قبلی کنار میرود اما مصوبه هیئت دولت تا وقتی که دولت بعدی خود مصوبه دیگری را تصویب نکند معتبر است. در واقع ما توانستیم در قالب این سند به فعالیت وزارتخانهها در حوزه نانو مشروعیت بدهیم. نکته آخر آن است که فضایی که امروز در مورد مسایل حرف میزنیم با فضای آن موقع متفاوت است. اگر امروز خود من هم بخواهم سند را ارزیابی کنم مواردی را که در سند اول نوشته شده بود، فقط حاوی بیست درصد از کل موارد قابل ذکر میدانم؛ اما باید در فضای همان روز و در شرایط آن دوره زمانی به سند نگاه کرد. حتی در سند تکمیلی سوم، فقط کلیات را نوشتیم و اصلا به جزئیات نپرداختیم. به همین خاطر، امروز مهمترین مستندات آن موقع ستاد را گزارش عملکردها میدانم. چرا که گزارشهای عملکرد با جزییات کامل نوشته شده بود. نکته دیگر آن است که بعضی از سازمانها وقتی برنامه یا سندی را تدوین میکنند، آن را اصل گرفته و بعد از آن، دیگر به بهبود آن فکر نمیکنند و ترجیح میدهند کاملاً به آن پایبند باشند، ولی در ستاد، ما این طور فکر نمیکردیم. همان اول اشاره شد که دیدگاه سند اول برای دو سال مفید خواهد بود. به همین خاطر، باید روی این موضوع فکر کنیم و سعی در بهبود آن داشته باشیم. به هر حال این صحبتهای آقای میرزایی هم کاملاً صحیح بود مخصوصاً اگر در فضای امروز به گذشته نگاه کنیم.
آقای دکتر سلطانی، ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
پینوشتها:
1. Scientific
2. رئیس وقت مرکز همکاریهای فناوری و نوآوری ریاست جمهوری (دفتر همکاریها)
3. نظام ملی نوآوری
4. این سند به عنوان سند تکمیلی برای سند راهبرد آینده تدوین شد که مدت زمان اجرای آن هم برای بازه زمانی (1393-1384) معین شده بود.
5. معاون پژوهش مرکز همکاریهای فناوری و نوآوری ریاست جمهوری
بهار سال 1380، کمیتهای در دفتر همکاریهای فناوری ریاست جمهوری تشکیل شد و افراد کمیته انتخاب شدند. ابتدا آقای دکتر شاهین روحانی از دانشگاه صنعتی شریف، دکتر رکنیزاده از دانشگاه صنعتی اصفهان و دکتر بیتاللهی دعوت شده و سپس دکتر علی اعظم خسروی و سپس آقای شریعتی نیاسر، آقای مهاجرزاده و آقای خدادادی هم به اعضای این کمیته اضافه شدند. اعضای کمیته تصمیم گرفتند ابتدا پیشنویسی برای سند 10 ساله تدوین کنند و قرار گذاشتند در پیشنویس، به ترویج، آموزش و پژوهش به عنوان اهداف اصلی و اشتغال به عنوان هدف فرعی بپردازند. پیشنویس اولیه سند، تابستان همان سال تنظیم شد. از سویی دیگر، سال 81، وزارت علوم همایشی با عنوان اندیشگان نانوفناوری در شهر نوشهر برگزار کرد و آن جا اعلام کرد تدوین سند نانو در حیطه فعالیتهای دفتر فناوریهای ریاست جمهوری نیست و از تداوم برنامه تدوین سند به این روش، استقبال نکرد.
پس از آن وزارت علوم، کمیتهای تشکیل داد و ریاست آن را بر عهده دکتر رفیعیتبار گذاشت. بیشتر اعضای کمیته از استادان دانشگاه انتخاب شده بودند. کمیته 50 جلسه تا اردیبهشت سال 82 برگزار کرد و سند جدیدی تدوین نمود. وزارت نیرو، وزارت صنایع، وزارت جهاد، وزارت علوم و... همگی در تدوین این سند درگیر شده بودند. اما این سند را در واقع استادان دانشگاه با نگاه دانشگاهی تدوین کرده بودند و اهداف ذکر شده در سند، بیش از آن که اهداف همسو با منافع ملی کشور باشد، موضوعات مورد علاقه استادان را در برمیگرفت. یعنی سند فاقد نگرش ملی بود؛ یعنی نگرش وزارت علوم در تدوین سند، نگرش سیاستگذاری کلان نبود و برنامهریزی آموزشی و درسی برای دانشگاهها در سند به عنوان هدف اصلی تعریف شده بود. چرا که نگاه تدوینکنندگان آن، صرفا نگاه دانشگاهی و علمی1، آن هم بدون توجه به مباحث کلان سیاستگذاری فناوری برای کل کشور بود. در واقع، بیش از 90درصد برنامههای تدوین شده در سند وزارت علوم متمرکز بر آموزش و پژوهش بود. استادان دانشگاه، آموزش و پژوهش را مثل موتور لوکوموتیو (پیشرفت علمی) میدانستند و معتقد بودند جریانسازی باید از سمت آموزش و پژوهش ایجاد شود و زمانی که حرکت کافی در این بخش ایجاد شد، تحت تاثیر این حرکت، خودبهخود خروجیهایی در بخش صنعت متولد خواهند شد. به همین دلیل، اعضای کمیته وزارت علوم باور داشتند باید آن قدر در بخش پژوهش سرمایهگذاری کنیم تا منجر به تولید محصول شود. وزارت علوم تاکید داشت محققان از ابتدا درگیر کار شوند و دولت، شرکتها و صنایع را به سمت تولید محصول سوق دهد. این سند، سند پژوهشهای نانوی وزارت علوم نام گرفت. سند پژوهشهای نانوی وزارت علوم اواخر دورهی وزارت دکتر معین تصویب شد و برای رییس جمهور وقت، آقای خاتمی فرستاده شد. آقای خاتمی بعد از مطالعه سند، ایرادهای زیادی از آن گرفتند و به این ترتیب سند پژوهشهای نانوی وزارت علوم عملا از دور خارج شد.
آیا در هنگام تدوین سند به سند کشورهای دیگر دسترسی داشتید و سندکشورهای دیگر مورد استفاده قرار گرفت؟
بله. واقعیت آن است که آن موقع ادبیات سندنویسی و سیاستگذاری فناوری در ایران ادبیات آشنایی نبود. حتی در دفتر فناوریهای ریاست جمهوری هم سندنویسی درست تبیین نشده بود. همان سال، سند برنامههای سال 2000 امریکا به دستمان رسید و در تدوین سند خودمان، از سند امریکا، ایدههایی گرفتیم. با آن که سند امریکا، ادبیات مدیریت استراتژی منسجمی نداشت، اما فعالیتهایی که باید انجام میشد، زیرساختهای مورد نیاز وغیره در آن به طور شفاف مشخص شده بود. چون در آن زمان، نانو به اندازه کافی در جهان شناخته شده بود، مشاوران سیاستگذاری فناوری در آمریکا سند را تدوین و منتشر کرده بودند. در واقع، کشورهای زیادی در سندنویسی از سند امریکا ایدههایی گرفتند. به طور قطع، به جز ایران، ژاپن، کره و اتحادیه اروپا هم برای تدوین سند ملی خود از این سند استفاده کردند. در بین استادان داخل، فقط آقای امین منصور با ادبیات استراتژیک آشنا بود. کمی بعد، آقای عقیل ملکیفر، متن سند آمریکا را ترجمه و تحت عنوان «پیشگامی آمریکا در علم و فناوری» چاپ کردند.
با توجه به این که در تدوین سند راهبرد آینده، به سند آمریکا توجه شد، این سند تا چه اندازه شبیه آن بود؟
سند تدوین شده هیچ شباهتی به سند امریکا نداشت. در واقع ما از نحوه پرداخت آنها به مساله نانو ایده گرفتیم وگرنه ادبیات سند ما و آنها کاملا با هم متفاوت است. همان یک ماه اول که با نانو آشنا شدیم این سند به دست ما رسید. ترجمه فارسی این سند هم موجود است. ممکن است این ایدهگرفتن در جایی احساس عقبماندگی، تقلید، رقابت ایجاد کند و در جایی دیگر محدود به استفاده از واژهها و هدفگذاری و غیره شود.
نگاه دستگاهمحوری یعنی هماهنگی بین دستگاهها که در سند ما و آمریکا خیلی پررنگ است، از سند آمریکا گرفته شده یا حاصل نوع نگاه مهندس سجادی2 است؟ چون مهندس سجادی بر تعامل بین دستگاهها خیلی تاکید داشتند.
بله، هم دکتر عارف معاون اول رییسجمهور وقت و هم سازمان مدیریت و برنامهریزی روی این موضوع تاکید داشتند. این دیدگاه در واقع دیدگاه سازمان مدیریت بود. البته از سند آمریکاییها هم تاثیر گرفتیم. قبل از سند نانو، تعدادی پروژه چندسازمانه در کشور انجام شده بود. مثلا آقای دکتر پاسوار در سازمان مدیریت بیان کردند که در مورد آمار، این سازمان، بودجهای به بودجه وزارتخانهها اضافه کرده و اعلام نمود بودجه اضافی باید با هماهنگی دفتر آمار سازمان مدیریت خرج شود. الهام از سند آمریکا برای کشورهای مختلف معانی متفاوتی داشت و برای ما بیشتر از آن جنس بود که فناوری نانو یکی از معدود مواردی است که پرداختن به آن و پیشرفت در آن میتواند ایران را در مرز دانش و فناوری قرار دهد. OSTP در آمریکا این سند را تدوین کرده بود. OSTP زیرمجموعه دفتر ریاستجمهوری ایالات متحده است. این موسسه، مسئول اجرا و تقسیمکننده کار هم بود. در ایران این کار در دفتر همکاریهای ریاست جمهوری انجام شد یعنی از نظر جایگاه فراسازمانی، بیشتر از آمریکا الهام گرفتیم.
در تدوین سند نانو چه جریانها و طرز فکرهایی وجود داشت؟
جریان تدوین سند در نانو از محققان شروع نشد یعنی محققان اولویتها را تعیین نکردند و وارد سیاستگذاری کلان نشدند. آنها نه مدعی این کار بودند و نه توان سیاستگذاری داشتند. حتی دکتر رفیعیتبار با آن که یکی از مهمترین شخصیتهای علمی نانوی ایران بود و تجربه حضور در بخش نانوی کشورهای ژاپن و انگلیس را هم داشت وارد سیاستگذاری کلان نشد. سیاستهای نانو رسما از بالا ابلاغ میشد. سال 82-81 در دفتر فناوریهای ریاست جمهوری اتفاق هدفمند جدیدی افتاد. در آن زمان از مهندس سجادی دعوت شد که با حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام، تجربیاتش را در اختیار سایر اعضا قرار دهد. مهندس سجادی، در مورد چارچوب سیاستگذاری در تولید علم و فناوری و اهمیت آن توضیحاتی را ارایه داد. شاید امروز این حرفها بارها شنیده شده و اهمیت آن بدیهی به نظر برسد اما آن زمان، این نوع نگرش، بسیار تازه بود. مهندس سجادی هشت دیدگاه غالب در کشور به مساله فناوری را برای مخاطبان شرح داد و دست آخر، دیدگاه اصولی و صحیح را تبیین نمود. شاید همین نگاه باعث شد تا خمیرمایه و اصول کلی مکتوب در سند فناوری نانو، حاصل نگاه از زاویه دید محققان و اساتید دانشگاهی نباشد و این اصول از تفکری ملی سرچشمه گرفت که هدف آن، پیشرفت علم و پژوهشهای علمی نبود بلکه هدف اصلی افزایش رفاه و ثروت در کشور و بالا بردن میزان تولید و صادرات وغیره تعریف شد. علاوه بر آن، در سند، بعضی از مفاهیم حوزه علم و فناوری که تعاریف روشنی نداشتند به طور شفاف تعریف شدند. مثل این که آموزش چیست؟ هدف آموزش چیست؟ هدف پژوهش چه باید باشد؟ تکنولوژی چیست؟ در تدوین سند نانو طرز تفکر محققان و اولویتدهی آنان به مسایل، اثر چندانی نداشت به واقع، محققان از سال 80 درگیر موضوع شده بودند اما دیدگاه غالب و موثر در تصمیمگیریهای کلان، دیدگاه دولت بود، یعنی برنامهریزی بالا به پایین. مثلا یکی از بحثهایی که از این دیدگاه نشات میگرفت بحث منافع حاصل شبکهسازی بود. پیش از آن، چند پروژه بزرگ مثل پروژه احداث آزمایشگاه ملی تعریف و مقدمات طراحی آن انجام شده بود و همه تحت تاثیر این نگاه کنار گذاشته شدند. در حقیقت تاثیر این طرز تفکر که: «تکنولوژی بخشی از نظامی است که باید بر حوزه اقتصاد تاثیر گذار باشد»، در تدوین سند نانو کاملا پیداست. این نوع نگاه با نگاه رایج در وزارت علوم کاملا متفاوت بود.
آیا آن زمان امکان داشت که به جای نانو این سند برای فناوری دیگری نوشته شود؟ مثلا برای پیل سوختی و...
بله امکان داشت. سال 1380 در دفتر همکاریهای ریاست جمهوری به این نتیجه رسیدیم که باید برنامه داشته باشیم. یکی از نتایج جمعبندی جلسات در دفتر همکاریها آن بود که برنامه مدونی تنظیم شود و کار را از همان جا شروع کردیم. اگر قرار بود به جای نانو روی موضوع دیگری مثل روباتیک کار شود با توجه به نتیجه مذکور، باز هم همان کار را انجام میدادیم.
چقدر در تدوین سند به جزییات اهمیت داده میشـد؟
سیاست ما در تدوین سند آن بود که به جای جزییات بر روی کلیات شفاف متمرکز شود. نمیتوان با قطعیت گفت این مورد چقدر محقق شده است. برای پرداختن به موضوعات جزییتر هم، جدولی طراحی شد که پنجاه و دو برنامه در آن گنجانده شد اما بررسی و توجه به جدول در اولویت نبود. مثلاً در این سند به نانومواد پرداخته نشده بود و موضوعی مثل روش تهیه نانومواد در آن اهمیت نداشت. خیلی از برنامهها هم اجرا نشد؛ یعنی بودجه آن قدر نبود که امکان اجرای همه برنامهها را فراهم کند. مثلاً از 10 کانون تفکری که قرار بود راه بیافتد فقط یکی از آنها در وزارت بهداشت راه افتاد.
ظاهرا برنامه تدوین سند راهبرد آینده، برنامهی جامع و گستردهای بود. مثلاً بحث مالکیت فکری که یکی از آن 52 برنامه بود روی زیرساخت مالکیت فکری کشور دست میگذاشت و به راهکارهای عملیاتیکردن آن توجه نشده بود. ظاهرا فقط تدوینکنندگان تلاش کرده بودند همه کارهایی را که میشد در این حوزه انجام داد، در سند بیاورند و روی امکانپذیری انجام آن فکر نکرده بودند و راهکار اجرایی ارایه نداده بود. درست است؟
این موارد مربوط به بحثهای ارزیابی است. ما به موازات جلسه استراتژی، جلسات دیگری هم برگزار میکردیم. در جلساتی که با حضور آقای سجادی تشکیل میشد، با آقای میرزایی، آقای ملکیفر و یکی دو نفر دیگر در مورد اهداف، چشمانداز و شیوه نگارش سند بحث کردیم و چشمانداز سند موجود را مورد نقد قرار دادیم. در ترسیم مسیر سیاستگذاری نانو، ابتدا کار کوتاه مدتی به مدت یک سال از نیمه دوم سال 82 تا اواسط سال 83 انجام شد. بعد از آن با توجه به تجربه همین کار کوتاهمدت، برنامه ده سالهای طراحی شد. این برنامه ده ساله، چهار بخش داشت و سعی شده بود در این چهار بخش، مسایل به طور روشن و شفاف تبیین شوند. مثلاً آن زمان تصویر شفافی از محصولات نانو نداشتیم اما در مورد شبکه آزمایشگاهی نگاه روشنتری داشتیم. چهار بخش شبکه آزمایشگاهی و حمایتهای منابع انسانی و... خیلی روشنتر بود و عملا کارگروههای ستاد بر اساس این چهار بخش تشکیل شد.
این طور به نظر میرسید که آقای دکتر طباطبائیان و آقای دکتر قاضینوری تاکید داشتند مسایل علمی و پژوهشی مربوط به بحث نانو در اولویت برنامههای سند قرار بگیرد. درست است؟
دکتر قاضینوری در مباحث مأموریت سند و چشماندازهای آن کاملا تسلط داشتند. مثلا سال 81، ایشان برای جلسه وزارت صنایع کارگاه تخصصی برگزار میکردند. آن موقع ادبیات دیگری رایج نبود و اصلا دیدگاهی به نام سیاستگذاری در حوزه علم و فناوری وجود نداشت و کسی هم نبود که قبلاً این کار را انجام داده باشد. نگاه دکتر طباطبائیان مبتنی بر اصول مدیریت تکنولوژی بود و روی اولویتها هم تأکید میکردند.
اعضای گروه چه قدر مقید بودند از یک روش استفاده کنند؟ مثلا روش دلفی یا SWOT؟
در آن جلسه افراد مقید بودند از روش کتاب «برنامهریزی استراتژیک» دیوید استفاده کنند. در واقع دکتر قاضی نوری خودشان این کتاب را تدریس میکردند. بنده هم آن موقع این کتاب را مطالعه کردم و آقای سجادی و میرزایی هم با این روند مخالف نبودند چون میخواستند به دیگران نشان بدهند روشی که انتخاب کردهاند، متدولوژی علمی دارد؛ یعنی همان متدولوژی دیوید. آن زمان آقای دکتر سیفالدین دانشجوی مقطع دکتری بودند و موضوع کار ایشان نوآوری بود؛ آقای میرزایی تأکید کردند از آن ادبیات هم استفاده بکنید؛ چون همه اعضای حاضر در جلسات، میدانستیم برنامهریزی استراتژیک فقط برای سازمان معنا دارد؛ اما کسی نمیدانست سیاستگذاری در سطح ملی چه متدولوژیهایی دارد. البته الان هم که به گذشته نگاه میکنم به نظرم میآید برای اولین سیاستگذاری، واقعاً متدولوژی خاصی وجود ندارد، یعنی اگر تیمی بخواهد موضوعی را از صفر شروع کند ناچار است ابتدا طرح اولیهای را اجرا کند و سپس از بازخوردهایی که دریافت میکند، روند انجام کار را اصلاح کرده و تکمیل کند. با همین نگاه، قرار شد دکتر سیفالدین هم درگیر مساله بشوند و همین اتفاق هم افتاد. یعنی با آن که دکتر سیفالدین فقط در یکی دو جلسه شرکت کرده بودند ولی ما محتوا را در اختیارشان گذاشتیم؛ ایشان هم بعد از آن نظراتشان را میگفتند. ما هم از ایشان خواستیم متنی در حدود ده دوازده صفحه در مورد 3NIS تهیه کنند تا آن را در سند تکمیلی اول4 قرار دهیم. بعدا من و دکتر قاضی نوری با دکتر سیفالدین جلسهی دیگری گذاشتیم و از ایشان در تدوین مواد سند تکمیلی کمک گرفتیم.
آقای دکتر اگر خاطرتان باشد در جلسهای که در بهمن ماه 83، صحبت بر سر این بود که آقای دکتر بهزاد سلطانی به عنوان عضو کمیته نانوی وزارت علوم، مخالف این روند هستند و بعدهاکمتر در بحثها حضور داشتند. چرا؟
ببینید تقریباً پس از این جلسه ما دیگر سند را نهایی کردیم. یعنی بعد از آن فقط دو سه جلسه کوتاه دیگر برگزار شد. آقای قاضی نوری وقت زیادی گذاشتند و مطالب سند را کنار هم قرار دادند و متن نهایی را آماده کردند. متن نهایی سند، اسفند ماه برای تایپ و چاپ فرستاده شد. دیگر جلسهای برای تدوین سند نداشتیم. جلسههای دیگری که برگزار میشد، جلسههای استراتژی بود چون یکی از کارگروههای چهارگانه، کارگروه استراتژی بود. گاهی در تدوین سند و سیاستگذاری، هدف مشخص است. مثلا میخواهیم میزان مرگ و میر مادران را هنگام تولد کاهش دهیم. این هدف، هدف مشخصی است. ولی در بسیاری از مواقع به ویژه در برنامههای بلندمدت، کلان و پیچیده، هدف و ماموریتها را نمیتوان به طور کامل و به صورت کمی روشن کرد. بیشتر نتایج معین هدفگذاری میشوند. مثلاً تولید ثروت از نانو، محیط زیست قابل تحمل و ... یعنی میدانیم نتایج چه هستند اما نمیتوانیم آنها را به اهداف کمی مشخص تبدیل کنیم، برای همین خیلی از مواقع در متن برنامهریزیهای کلان اغلب به نتایج فکر میشود تا اهداف. مثلا میخواهیم جزو 15 کشور اول دنیا شویم، این در واقع هدفی قابل اندازهگیری است اما جزو 15 کشور برتر دنیا بودن، نتیجه اصلی نیست در واقع، میخواهیم این رتبه را بین کشورها داشته باشیم تا به نتایج دیگری دست پیدا بکنیم و طبیعی است اختلاف نظر زیادی پیش بیاید.
موقع نگارش سند، تدوینکنندگان سند به ویژه شخص شما به چه نتایجی فکر میکردید؟ یعنی نتایج مورد انتظارتان از اجرای برنامههای مربوط به نانو چه بود؟
برای هدفگذاری در سند، افراد تیم دو دیدگاه داشتند. دیدگاه اول دیدگاه آقای سجادی و آقای میرزایی5 بود. این دو نفر، به مساله نگاه کلان داشتند. در واقع، این دو نفر، اهداف را در سند تعیین کردند و موارد سطح بالای استراتژی نانو را مشخص کردند؛ چرا که آنها دیدی فراتر از توجه صرف به جزئیات نانو داشتند. مثلاً خود من آن موقع فکر میکردم باید تعدادی شرکت تاسیس کرد تا محصولات نانویی تولید کنند. تیم وزارت علوم مثل آقای سجادی و آقای میرزایی فکر نمیکردند. آنها به دنبال تولید نانوتیوب و نانو پارتیکل (نانوذرات) بودند؛ ولی بنده که نگاه برنامهریزی داشتم به فکر تاسیس شرکتهای نانومحور و صادرات محصولات آنها بودم. آقای سجادی و آقای میرزایی خیلی عمیقتر و جامعتر به موضوع نگاه میکردند. آقای میرزایی بیشتر از آن که بخواهند مشخص کنند چه کارهایی باید در نانو انجام دهیم، میخواستند رفتار توسعه یافتگی را در کشور جا بیاندازند و یا آقای سجادی به تولید ثروت و افزایش کیفیت زندگی مردم فکر میکردند. به عبارتی دیگر نگاه ایشان، نگاه علم و فناوری متعهد به مردم بود. ایشان تاکید میکردند نگاه ما نباید نگاه علم و فناوری برای خود علم و فناوری باشد، هدفمان نباید علم و فناوری برای ارتقاء علمی خودمان باشد بلکه باید هدفگذاریمان متعهدانه باشد یعنی کانون اصلی هدفگذاری ما، مردم باشد. در واقع ایشان هدف تولید ثروت و افزایش کیفیت زندگی مردم را تعریف کردند. دیدگاه دوم، دیدگاه دکتر شاهوردی، دکتر قاضی نوری، دکتر سیفالدین، دکتر بهزاد سلطانی، دکتر طباطبائیان و... بود. این اساتید، بیشتر بر روی جزییات توسعه نانوفناوری تاکید داشتند.
در روندی که طی شد، چشمانداز و اهداف زاییدهی افکار آقای سجادی و آقای میرزایی بود، ولی SWOT و استراتژی و سیاستهای مکتوب و برنامهها را گروه دوم تدوین کردند. شاید هم قضیه این گونه بود که ما در گروه دوم اهدافی را نوشتیم ولی بعدا آنها (گروه اول) اهداف را تغییر دادند. اهداف مورد نظر ما، دستیابی به سهمی از تجارت جهانی، انتشار بین مردم، تبدیل علم به فناوری، فناوری به صنعت، صنعت به زیر ساختها و... مواردی از این دست بود.
نقاط ضعف و قوّت سند به نظرتان چه نقاطی بود؟
مهمترین نقطه قوت سند، مشروعیت دادن به فعالیتها و بسیج همه سازمانها بود. پیشزمینهی بسیج سازمانها و مشروعیت دادن، فعالیتهایی بود که قبل از تشکیل ستاد انجام شده بود و وزارتخانهها با این جریان همراه شده بودند و همه به این نتیجه رسیده بودند که باید کسی آنها را با هم هماهنگ کند.
این توفیقات حاصل از سند بود و یا خود سند هم به لحاظ ساختاری نقاط قوتی داشت؟
در ساختار سند، شورای هماهنگی تعریف شده بود و نقش وزارتخانهها مشخص بود. از سویی دیگر، به بسیج کردن همه سازمانها، ایجاد فضایی برای دور هم جمعشدن نمایندههای وزارتخانهها و سازمانهای مختلف و سازوکاری برای هماهنگی اعضا هم اشاره شده بود. به نظر من یکی دیگر از مهمترین نقاط قوت سند، تقسیم کار بود. نقطه قوت دیگر، هدفگیری تولید ثروت، افزایش سطح و کیفیت زندگی مردم در آن بود. در فضای امروز، بحث تولید ثروت عادی شده است. ولی آن موقع اصلاً این طور نبود. بعد از اول فروردین سال 85، که مقام معظم رهبری در مشهد سخنرانی کردند و گفتند هدف باید تولید ثروت باشد، این موضوع به صورت یک گفتمان در آمد. اصلاً در آن موقع ما نمیتوانستیم با نمایندگان وزارت علوم مسئله تولید ثروت را مطرح کنیم. به اعتقاد آنها ما باید به دنبال ساخت آزمایشگاه و تربیت نیروی انسانی و... میرفتیم. حتی تحت تاثیر شرایط آن زمان، ناگزیر شدیم جلسهای بین اعضای ستاد نانو در دفتر همکاریها بگذاریم و روی این موضوع همفکری کنیم که آیا در حضور رهبری هدف تولید ثروت را مطرح کنیم یا نه؟ نهایتاً آقای سجادی گفتند ما موضوع را مطرح کنیم. اتفاقاً رهبری فرمودند هدف تولید ثروت، هدف بسیار خوبی است و سخنان ایشان مهر تائیدی بر دیدگاههای ما شد. توجه به زیرساختها، دیدن صنعت و اهمیت دادن به پتنت در سند سیاستگذاری یکی از حوزههای علمی و فناوری نوعی جسارت محسوب میشد و یکی دیگر از نقاط قوت این سند بود.
از دیگر نقاط قوت تدوین سند، ایجاد شبکه آزمایشگاهی نانو بود، به جای آن که ما مرکز ملی و مجزا برای نانو بسازیم، قرار شد آزمایشگاههای مختلف با یکدیگر هماهنگ شوند. ما بقی مطالب سند در واقع حاشیه بود، شاید برخی از آنها زودتر از موعد لازم در سند نوشته شده بود، ولی نباید از آوردن آنها در سند پشیمان باشیم چرا که اشاره به آنها، بستری فراهم کرد تا مورد بررسی قرار بگیرند. در واقع آزمایشگاهی شد برای تفکرات و ایدهها.
مثلاً صحبت بر سر این بود که یک زمانی نانو فناوری متحولکننده خواهد بود و الان فناوری توانمندساز است، در کدام موارد توانمندساز بود؟ در مواردی که مربوط به مسائل اصلی کشور است. مثلا در حوزه سرطان و...
اجازه بدهید در این مورد بحثی را باز کنم که راجع به آن صحبت نکردیم. ما چهار کارگروه داشتیم. کارگروه منابع انسانی، کارگروه ترویج، کارگروه شبکه زیرساختهای آزمایشگاهی و کارگروه طرحهای کوتاه مدت. قرار بود در کارگروه چهارم، ما از بحثهای برنامهریزی بیرون بیاییم و به دنبال اجرای طرح و تولید محصول برویم. چون هنوز دبیرخانه ستاد و یا دفتر فناوریهای ریاست جمهوری و حتی در کشور، کسی در زمینه اینکه در نانوفناوری چه چیزی مهم است و چه کارهایی باید انجام دهیم، هیچ اطلاعاتی نداشت؛ قرار شد هر وزارتخانه چند طرح اجرا کند و ستاد هم به آنها بودجه بدهد و اختیار هم با خود وزراتخانهها باشد. سال 83، به هر کدام از وزارتخانههای علوم، بهداشت، کشاورزی، صنایع و دفاع، پانصد میلیون تومان بودجه تخصیص داده شد. آقای دکتر ملک افضلی معاون پژوهشی وزارت بهداشت بودند. ایشان با حضور دکتر سرکار و دکتر رضایت و چند نفر از پزشکان مثل دکتر برومند که جراح بودند کمیتهای تشکیل دادند. البته، سال 81 این کمیته برای برنامهریزی تشکیل شده بود و تقریباً همان افراد عضو کمیته بودند. در این کمیته مقرر شد که به جای آن که این بودجه بین دانشگاهها توزیع شود تا اساتید دانشگاه طرحی را شروع کنند، بهتر است موضوعی در وزارتخانه انتخاب شده و در اولویت قرار بگیرد. در خیلی از کتابها و حتی در سند آمریکا میبینیم تشخیص و درمان سرطان بسیار مطرح شده است. اعضای کمیته نانو در وزارت بهداشت در نهایت تصمیم گرفتند موضوع تشخیص و درمان سرطان با استفاده از نانوتکنولوژی را در اولویت قرار داده و سپس 500 میلیون تومان به تعدادی طرح منتخب با موضوعِ تشخیص و درمان سرطان اختصاص داده شود. اعلام شد اگر در موضوع دیگری هم کسی تجربه دارد میتواند در حوزهای که تخصص و تجربه دارد طرح ارایه کند ولی اگر کسی میخواهد شروع به تحقیق کند از طرحهایی که در اولویت وزارتخانه قرار گرفته شروع کند. در نهایت کمیته پس از بررسی طرحها، 7 طرح را انتخاب کرد که همه به نوعی به سرطان مربوط بود و سپس بودجه به آن طرحها اختصاص یافت.
وزارت صنایع پیشتر، یعنی سال 80 یا 81 شش طرح تعریف کرده بود که دکتر قاضی نوری هم در تعریف آن طرحها نقش داشتند و ایشان میگفتند این طرح ها به درخواست دفتر همکاریها است، البته با بودجه خودشان. چون آن موقع هنوز ستاد تشکیل نشده بود که بودجه داشته باشد. بعد هم گفتند در مرحله بعد میخواهیم بیشتر وارد جزییات شویم. ایشان بیشتر دنبال طرحهای زودبازده بودند که شاید این تفکر ناشی از عدم شناخت دقیق از نانو و میزان پیشرفت ما در حوزههای مختلف آن بود که مثلا افراد فکر میکردند نانوذرات را از خارج از کشور وارد میکنیم و در داخل به کاربردهای آن میپردازیم. ما متخصص در این حوزه کم داشتیم. وزارت علوم فراخوان عام داد، البته بعدها این فراخوان به یکی از مواردی تبدیل شد که با وزارت علوم اختلاف داشتیم. مثلاً آنها میگفتند ما فراخوان دادیم و 112 طرح برای ما آمده و انتظار داشتند دفتر به همه طرحها بودجه بدهد. در صورتی که بقیه روش جمعآوری طرحها در وزارت علوم را صحیح نمیدانستند. ستاد نانو هم این روش را قبول نکرد و در صورتجلسهی شورای هماهنگی هم درج کرد که این روش مورد تأیید ستاد نیست. در وزارت دفاع هم چند طرح تصویب شد ولی چون محرمانه بود ما دخالت نکردیم. آن زمان وزارت کشاورزی اصلاً متخصص در این حوزه نداشت و طرحی ارایه نشد. در واقع ورود به نانو از این جا شروع شد. در عمل، روند کار احساس خوبی در افراد ایجاد میکرد که مثلاً میشود مشکل سرطان را مطرح کرد و بعد برای آن بودجه گرفت و روی آن کار کرد و یا این امکان هست که در ابتدا کار مطالعاتی جامعی تعریف شود و سپس از بین نتایج آنها و با توجه به اولویتبندی مشخص شده یکی را انتخاب کنیم.
از توضیحات مهندس میرزایی این طور برداشت میشد که برای افراد، خود سند راهبرد آینده، برنامه جدیای نبود و در عمل، کارگروهها کار خودشان را انجام میدادند و سندی هم در این میان نوشته شده بود که محوریت اصلی را نداشته است. نظر شما در این مورد چه بود؟
بنده از بعد دیگری به این قضیه نگاه میکنم. به نظر من، سند به فعالیتهای ما مشروعیت داد. پیش از تدوین سند، تمام فعالیتها بر محور دستور شخص رییسجمهور میچرخید. دستور رییسجمهور و مصوبه هیئت دولت تفاوتهای زیادی با هم دارند. بالاخره در دولت بعد با ورود رییسجمهور جدید، دستور رییسجمهور قبلی کنار میرود اما مصوبه هیئت دولت تا وقتی که دولت بعدی خود مصوبه دیگری را تصویب نکند معتبر است. در واقع ما توانستیم در قالب این سند به فعالیت وزارتخانهها در حوزه نانو مشروعیت بدهیم. نکته آخر آن است که فضایی که امروز در مورد مسایل حرف میزنیم با فضای آن موقع متفاوت است. اگر امروز خود من هم بخواهم سند را ارزیابی کنم مواردی را که در سند اول نوشته شده بود، فقط حاوی بیست درصد از کل موارد قابل ذکر میدانم؛ اما باید در فضای همان روز و در شرایط آن دوره زمانی به سند نگاه کرد. حتی در سند تکمیلی سوم، فقط کلیات را نوشتیم و اصلا به جزئیات نپرداختیم. به همین خاطر، امروز مهمترین مستندات آن موقع ستاد را گزارش عملکردها میدانم. چرا که گزارشهای عملکرد با جزییات کامل نوشته شده بود. نکته دیگر آن است که بعضی از سازمانها وقتی برنامه یا سندی را تدوین میکنند، آن را اصل گرفته و بعد از آن، دیگر به بهبود آن فکر نمیکنند و ترجیح میدهند کاملاً به آن پایبند باشند، ولی در ستاد، ما این طور فکر نمیکردیم. همان اول اشاره شد که دیدگاه سند اول برای دو سال مفید خواهد بود. به همین خاطر، باید روی این موضوع فکر کنیم و سعی در بهبود آن داشته باشیم. به هر حال این صحبتهای آقای میرزایی هم کاملاً صحیح بود مخصوصاً اگر در فضای امروز به گذشته نگاه کنیم.
آقای دکتر سلطانی، ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
پینوشتها:
1. Scientific
2. رئیس وقت مرکز همکاریهای فناوری و نوآوری ریاست جمهوری (دفتر همکاریها)
3. نظام ملی نوآوری
4. این سند به عنوان سند تکمیلی برای سند راهبرد آینده تدوین شد که مدت زمان اجرای آن هم برای بازه زمانی (1393-1384) معین شده بود.
5. معاون پژوهش مرکز همکاریهای فناوری و نوآوری ریاست جمهوری